کوهستان الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجه
گزارش و تصاویر طبیعت ایران

چگونه بدانیم به اندازه کافی ورزش نمی کنیم؟ دستور العمل‌های ورزشی برای بچه‌های ۳ تا ۵ سال آیا عرق کردن باعث کاهش وزن و چربی سوزی می‌شود؟ علت حالت تهوع بعد از ورزش چیست؟ علت لرز کردن بدن چیست و چرا می‌لرزیم؟ چگونه بدانیم بدن مان کمبود کربوهیدرات دارد؟ اطلاعیه مهم! / خودداری از صعود به قلل مرتفع کشور به ویژه «دماوند»، «علم‌کوه» و «سبلان» در ایام تعطیل بهترین اپلیکشن های مخصوص کوهنوردان درخواست شفاف‌سازی در مورد خبر وقف کوه دماوند سلیت به جناب آقای دکتر «حمید مساعدیان» مسئول بخش جست‌وجو و نجات فدراسیون تسلیت فقدان کوه‌نورد فداکار زنده‌یاد «البرز زارعی» بررسی ساخت پد بالگرد به منظور ارتقای امداد رسانی هوایی در منطقه کوهستانی البرز مرکزی انعقاد تفاهم نامه با “بیمه سامان” / بهره‌مندی اعضای فدراسیون از شرایط ویژه انواع بیمه نامه‌ها بررسی ساخت پد بالگرد به منظور ارتقای امداد رسانی هوایی در منطقه کوهستانی البرز مرکزی آزمون‌های ورودی مربیگری درجه 3 کوه‌پیمایی تهران / تیر 1399 جلسه بررسی و مشکلات کوه‌های شمال تهران با شهرداری منطقه 1 گردهمایی اعضای منتخب ستاد اطلاع رسانی و پیشگیری از حوادث کوهستان گزارش تصویری / عملیات جستجوی هوایی جهت کوهنورد مفقود شده در منطقه علم کوه


دره هملون 15/10/91

 

برنامه: دره هملون ،مدرسه یخ نوردی

عکس : علی عسگری

 



:: موضوعات مرتبط: زمستان 91، ،

نویسنده : علی عسگری تاریخ : یک شنبه 17 دی 1391

داراباد 8/10/91

 

بنام خالق هستی بخش

زندگیت را با لبخند هایت نگاه کن نه با اشکهایت

سالهای عمرت با دوستانت بشمار نه با تعداد شمع های روی کیک تولدت....

همنورد عزیز خانم بناساز تولدت مبارک

این هم بچه های گروه آوا

برای دیدن بقیه عکسها به آدرس زیر مراجعه نمایید

http://avagroup.loxblog.com/

برنامه : داراباد 8/10/91

سرپرست : خانم بناساز

گزارش : علی عسگری

عکاس : امیر مهدی کیا و علی عسگری

همنوردان : آقایان مصطفی رحمت اللهی ، جعفر پو ، ها دی احمدی ، اکبر عظیمی ، محسن کمالی ، سعید روشن ضمیر ، رحمان رفیقی ، علی ذکایی ، حسن شادفر ، امیر مهدی کیا ، علی عسگری

خانمها : بناساز ، فتحی ، جوراب دوزها ، گودرزی

برنامه کوه پیمایی این هفته همراه با دوستان ،منطقه دار آباد می باشد . با توجه به اینکه امروز،روز تولد یکی از خانم های گروه (خانم سحر بنا ساز) می باشد .دوستان مسیر طولانی را در نظر نمی گیرند.

بعد از رسیدن به پارکینگ و ملاقات دوستان قدیمی استاد عزیز اقای تاجبخش و همنوردان قدیمی بخصوص آقای قربانی به یاد خاطرات گذشته و احوال پرسی کوتاه انجام شد. مسیر سربالایی را ادامه داده و بعد از گذر از کنارکافه آقای فرامرز قیدی و ادامه مسیر تا گرده کبوتر خان ،تغییر مسیر داده و به سمت شمال حرکت می کنیم و نرسیده به چشمه دراز لش و پایین تر از چشمه محل مناسبی را برای استراحت و اجرای مراسم تولد در نظر می گیریم .کیکی را که خانم بنا ساز تهیه کرده صرف نمودیم.

سپس در مسیر شیب دار پایین ،دوره باز آموزی فرود یخ، برف و ایجاد کارگاه بوسیله طناب در برف ، توسط آقایان رحمان رفیقی وعلی عسگری برگزار گردید که جا دارد ضمن تبریک تولد خانم بنا ساز از زحمات این دوستان گرامی نیز تشکر شود.



:: موضوعات مرتبط: زمستان 91، ،

نویسنده : علی عسگری تاریخ : سه شنبه 12 دی 1391

تلاش آخر

بنام خدا

تلاش آخر
دو روز مانده به پایان جهان،تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود.پریشان شد و آشفته و عصبانی
نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد.آسمان و زمین را به هم ریخت،خدا سکوت کرد.جیغ زد و جارو جنجال راه انداخت،خدا سکوت کرد.به پر وپای فرشته و انسان پیچید،خدا سکوت کرد.کفر گفت و سجاده دور انداخت،خدا سکوت کرد.
دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد،خدا سکوتش را شکست و گفت:عزیزم
اما یک روز دیگر هم رفت،تمام روز را به بدو بیراه و جارو جنجال از دست دادی.تنها یک روز دیگر باقیست.
بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.لا به لای هق هقش گفت:اما با یک روز......با یک روز چکار می توان کرد.....
خدا گفت:آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند،گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد،هزار سال هم به کارش نمی اید.و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت:حالا برو و زندگی کن.او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید.اما می ترسید که حرکت کند،می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد.قدری ایستاد.......بعد با خودش گفت:وقتی فردایی ندارم،نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد،بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد.زندگی را به سر و رویش پاشید،زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا برود،می تواند بال بزند، می تواند پا روی خورشید بگذارد.می تواند.......
او در آن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد،زمینی را مالک نشد،مقامی بدست نیاورد اما........
اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید،روی چمن خوابید،کفش دوزکی را تماشا کرد،سرش را بالا گرفت و ابر ها را دید و به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد.او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد،لذت برد و سرشار شد و بخشید،عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند،امروز او درگذشت،
کسی که هزار سال زیسته بود!
 

                با تشکر از دوست عزیز آقای وثوقی

 



:: موضوعات مرتبط: زمستان 91، ،

نویسنده : علی عسگری تاریخ : یک شنبه 3 دی 1391



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به کوهستان الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجه مي باشد.